امشب بار دیگر دفترچه خاطراتم را ورق زدم...
شب بار دیگر سکوتش را بر خانه دلم حاکم کرد...
کنار پنجره نشته ام و می نگرم به روزهای با هم بودن...
شاید آسمان خاطرات با هم بودن را به یادت آورد...
پس کی خبرش را به تو می رساند؟
شاید هیچ وقت...
و می شکند دل من...
Tags: امشب , بار دیگر , دفترچه , خاطراتم, را, ورق, زدم, , , شب, بار دیگر , سکوتش را, بر خانه دلم , حاکم کرد, , , کنار پنجره, نشته ام و می نگرم, به روزهای با هم بودن, , , شاید آسمان, خاطرات با هم بودن, را به یادت آورد, , , پس , کی خبرش را به تو می رساند, ؟, شاید هیچ وقت, , , و می شکند دل من, , , ,